منصور امان
خط و مرزهای یک رویکرد حساس پیرامون چگونگی برخورد به بُحران مُناسبات خارجی، در حال گُذر از میان دستگاه قُدرت جمهوری اسلامی و رسوب در مرکز رویدادهای آن است. آقای اکبر رفسنجانی، فرد شُماره دو پیشین "نظام" با طرح بحث "رابطه با آمریکا"، نه تنها خود بلکه، این موضوع را نیز به جلوی صحنه سیاست زیر "خیمه نظام" رانده است.
از همین رو، واکنشهایی که ابتکار سیاسی وی برانگیخته در همان حال که جوهره ی موضوع را در تیررس قرار می دهد، زاویه داخلی آن که ارتباط بی واسطه ای به جدالهای درون دستگاه قُدرت می یابد را نیز پیش زمینه خود دارد. این واقعیت، ابهامی که پیرامون سرچشمه طرح آقای رفسنجانی وجود دارد را به انگیزه اصلی و عامل مُحرک مُخالفت با آن نیز گُسترش داده است.
با توجه به پروسه غیر شفاف سیاست سازی در جمهوری اسلامی و دیپلُماسی توطیه گرانه و ناهمگون آن که به همین دلیل اصلی ترین ویژگی آن را سری بودن تشکیل می دهد، به دُرُستی نمی توان بحثی که رییس مجمع تشخیص مصلحت به جریان انداخته را یک گُفتمان سازی از نوع "جام زهر" و پذیرش قطعنامه 598 یا شورش علیه خط رسمی ارزیابی کرد.
با این همه اما چنین می نماید که مساله اصلی در این تحوُل آن چیزی نباشد که در درون دستگاه قُدرت می گذرد، بلکه فاکتورهایی است که بیرون از آن عمل می کند و به گونه نیرومندی در حال تاثیرگذاری بر آن است.
هر گاه "نظام" در برابر تحریمهای فلج کننده نفتی و مالی، بُحران فاجعه بار اقتصادی، انزوای بین المللی، قرار گرفتن بر لبه پرتگاه سوریه و از دست دادن نُفوذ خود بر گروه های بُنیادگرای فلسطینی راه حل یا دستکم گُریزگاهی برای فرار می داشت، هرگز سُخنگویی برای بیان وضعیت موجود - با هر انگیزه ای - نیز نمی یافت.
به همین گونه، اگر دستگاه قُدرت رژیم ولایت فقیه با ضربه ی سنگین تحریم نمایش انتخابات روبرو نمی شد و اکثریت جامعه، بسته شدن حیات سیاسی آن به موی مشروعیت فاسد پُلیسی - امنیتی را یادآور نمی گردید، رییس "پراگماتیست" مجمع، سوراخ دُعای "مُذاکره با آمریکا" را مصلحت آن تشخیص نمی داد.
طرح آقای رفسنجانی، بیانیه رسمی به بُن بست رسیدن رژیم جمهوری اسلامی است، حال چه تصمیم به اعلام آن اقدامی هماهنگ شده باشد یا اینکه شکاف در هرم قُدرت بر سر خط غالب را بازتاب دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر