صف طولانی بیماران، کمبود پزشک و پرستار و نبود فضای کافی برای انتظار و استراحت در بیمارستان تخصصی کودکان شهید فهمیده سبب شده مراجعه کنندگان این بیمارستان برای درمان فرزندان خود مجبور به تحمل شرایطی سخت باشند.
ساعت از 23 پنجشنبه شب گذشته بود که وارد بیمارستان تخصصی کودکان شهید فهمیده شدیم. این بیمارستان در خیابان هلال احمر در جنوب تهران واقع شده و بیشترین پذیرش بیماران را در هر ساعت از شبانه روز دارد. به طوری که در آن وقت از شب، شماره ما برای ویزیت پزشک 121 بود.
راهروی باریک و تنگ بخش اورژانس بیمارستان پر بود از پدر و مادرانی که هر کدام بچه های قد و نیم قدشان را برای درمان به این بیمارستان آورده بودند.
دفترچه بیمه تامین اجتماعی را نشان داده و شماره را گرفتم. هزار و 250 تومان نرخ ویزیت پزشک متخصص کودک واقعا مفت و مجانی بود. در حالی که این نرخ ویزیت در بیمارستان خصوصی کمتر از 10 هزار تومان نیست.
گریه و ناله های کودکان از هر گوشه راهروی بیمارستان شنیده می شود. اغلب بچه ها در سنین زیر 5 سال هستند که متاسفانه به دلیل وضعیت آب و هوایی و همچنین آلودگی هوا، دچار تب و سرفه شده اند. به طوری که برخی از این کودکان از شدت تب بالا به دستور پرستار بخش، تنها با یک زیرپیراهن و شورت در بغل پدر یا مادرشان بی قراری می کنند.
مرد جوانی که نوزاد یک ساله اش را به دلیل تب شدید به این بیمارستان آورده است، از انتظار طولانی برای رفتن نزد پزشک گلایه می کند و می گوید: من نمی دانم در یک بیمارستان تخصصی نباید از پزشکان بیشتری استفاده شود تا بچه های بیمار اینقدر معطل نمانند.
این در حالی است که در آن موقع از شب دو متخصص کودک مشغول ویزیت بیماران بودند. اما همین دو پزشک نیز جوابگوی شلوغی و ازدحام ناشی از تعداد زیاد بیماران نبودند.
فضای محدود و کوچک بیمارستان برای پذیرش تعداد زیاد بیماران و همراهان آنها کافی نبود و همین مسئله باعث شده بود که فضای درمانگاه بیمارستان به شدت گرم و آلوده شود. به طوری که این مسئله موجب اعتراض والدین شده بود و آنها به شدت از نبود فضای کافی برای انتظار و استراحت مراجعان گلایه داشتند.
عقربه های ساعت راهروی بیمارستان ساعت 30 دقیقه بامداد را نشان می داد که پزشک از اتاق خود بیرون آمد و از پرستار تقاضا کرد برای او جوهر استامپ بیاورد. از ابتدای شب بالغ بر 100 بیمار را ویزیت کرده بود و حالا جوهر استامپش خشک شده است.
چند دقیقه بعد بار دیگر از اتاقش بیرون می آید و این بار تقاضا می کند که پرستار یک خودکار به او بدهد. چون آنقدر نسخه نوشته بود که مرکب خودکارش تمام شده بود.
جا برای نشستن نیست. فقط به اندازه چهار پنج صندلی در راهرو قرار داده شده که برای تعداد زیاد بیماران حاضر اصلا جوابگو نیست. ولی بالاجبار هر طور شده منتظر می مانم تا نوبت ویزیت پسرم برسد.
ساعت 1 بامداد است که نوبت به ما می رسد و داخل اتاق دکتر می شویم. پزشک شب همانطور که پسرم را معاینه می کند از فرط خستگی، خودش را ورزش می دهد و البته حق دارد. چون مگر چند ساعت می تواند بر روی یک صندلی بنشیند و کودکان بیمار و بی تاب را معاینه کند.
خوشبختانه داروخانه بیمارستان داروهای نسخه پسرم را داشت تا مجبور نشوم آن موقع شب اسیر شهر شوم تا بتوانم دو عدد آمپول را تهیه کنم.
جالب اینکه بابت تزریق دو آمپول در بیمارستان مبلغ دو هزار و 250 تومان فیش گرفتم و این مبلغ از حق ویزیت متخصص کودک در آن موقع شب که هزار و 250 تومان بود، بیشتر است.
آنچه در لابه لای گلایه های مردم از این بیمارستان بیشتر به گوش می رسید، وضعیت فیزیکی این مکان است. به طوری که در و دیوار فرسوده بیمارستان و نبود امکانات جانبی در این مرکز درمان، اعتراض مراجعان را موجب شده بود.
ساعت از 1 بامداد گذشته و پذیرش بیمارستان شماره های ویزیت را صفر کرده و دوباره از شماره 1 شروع می کند.
چهره پزشک و پرستاران شیفت شب درمانگاه و اورژانس بیمارستان به قدری خسته است که جای هیچ اعتراض و گلایه ای را برای آنان باقی نمی گذارد اما چاره ای نیست باید تا صبح چشم هایشان را باز نگه دارند...