سرود ها

شیر بچه های ایران ،غوغا،غوغا
شیر بچه های ایران ،غوغا،غوغا
فرا رسیده خرداد،فرا رسیده خرداد
زنجیرها را وا کنیم از دست مشتی شیاد
با عزمهای اشرفی
با یکدلی و شرف
مصمم و یکصدا
داد بزنیم،داد بزنیم
دروغگو،دروغگو شصت و سه درصدت کو
فریاد بر آوریم
ابو گوبلز دجال
مرگت فرا رسیده
خرداد ماه خونه،سید علی سرنگونه
خرداد خون چکانه،خرداد خون چکانه
ایرانی با غیرت،یکبار دیگر همت،یکبار دیگر غیرت
این ماه،ماه خونه
سید علی سرنگونه

                                                                            درود بر ضد ولایت فقیه
                                                                            مهبد یزدان پرست

 

 

 

 

نرگس مست; قمر

سراينده: امير جاهد
نوازنده تار: مرتضي ني داوود
سال آفرينش: ١٣٠٦
با آواي قمر
در دستگاه شور
شماره رديف صفحه: v-41106-41107 از كمپاني پوليفن آلمان

با درود به خوانندگان و شنوندگان عزيز برنامه ``جمعه شبها به وقت ايران``; همانگونه كه مستحضر هستيد هفته گذشته مختصر مروري داشتيم در باب زندگينامه ستاره هنر كشورمان ``بانو قمر``. در اين برنامه نيز قصد دارم تصنيف ديگري از همين خواننده
و شرح حال كوتاهي از يكي از شعرا و تصنيف سازان بزرگ ايرانمان (امير جاهد) را به سمع و نظر شما بزرگواران هنر پرور برسانم. اميد كه مورد پسند قرار گيرد.

محمد علي امير جاهد متولد ١٢٧٣ و در گذشته به سال ١٣٥٦ از پايه گذاران انجمن موسيقي ملي و شاعريست كه شعر و موسيقي تصانيفش را خود ميساخته است. (تاريخ جامع موسيقي ايران، نگارش ٧٧)١

تحصيلاتش را در دارالفنون شروع كرد. سپس به كارهاي مطبوعاتي مشغول شد. در جنگ جهاني اول به آزادي خواهان پيوست و در روزنامه ها مقاله مينوشت و سرودها و تصنيفهايي را كه از شور و ميهن پرستي وي حكايت داشت را منتشر ميكرد. (سي دي سلسله عشق)٢

ترانه هاي او بيشتر با آواز قمر و تار امير ارسلان خان درگاهي (١٣٥١-١٢٨١) يا مرتضي خان ني داوود در رديف اوليه صفحه هاي پوليفون ضبط گرديد، تصنيفهاي امير جاهد، روان و آهنگ آنها بر مبناي دستگاههاي موسيقي ايراني ساخته شده است. (تاريخ تحول ضبط موسيقي; ص ٢٢٣)٣

امير جاهد، هنگام مهاجرت به غرب و الحاق به مهاجرين، در قزوين گرفتار قزاقان روسي شد و دو قزاق مسلح روسي وي را زندانباني ميكردند. عصر يكي از روزها كه رييس ايلات قزوين با يكي از بزرگان شهر به گردش ميرفت، امير جاهد فرصت را مغتنم شمرده خواهش كرد كه همراه ايشان باشد. همين كه به محل گردشگاه رسيدند به عزم فرار از ايشان جدا شد و اتفاقا به جمعي از سربازان روسي كه مشغول غارت شهر بودند برخورد و به سختي مجروح گرديد و در بيمارستان روسها تحت نظر قرار گرفت. امير جاهد پس از چند روز كه مختصر بهبودي حاصل كرد، تصنيف جانسوزي ساخت و به ياران ميهن پرست خويش تعليم داد و يكباره فرياد زد: از جفاي دشمنان سر و تن من، قطعه قطعه همچون وطن من...، تصنيف در شهر قزوين شور و غوغا بر انگيخت. در نتيجه كنسول روس امير جاهد را به كنسولگري جلب كرد و به او گفت: هم اكنون چوبه دار در مقابل كنسولگري برپا شده و تا چند لحظه ديگر در بالاي آن مشغول رقص خواهي شدو به شكرانه مرگ تو همه دست خواهند زد. در اين موقع فرمانده كل قواي دولت تزاري روس در قزوين به اتاق كنسولگري وارد شد و پس از مذاكره مختصري هر دو مضطربانه از اتاق خارج شدند و ناگهان هياهوي عجيبي برخواست و سربازان روسي از سردر كنسولگري بالا رفتند و نشان عقاب تزاري را به پايين افكندند و به غارت كنسولخانه پرداختند كسي هم با امير جاهد كاري نداشت. در اين موقع دوستان وي به سراغ او آمدند و با شوري ميهن پرستانه شروع
به خواندن يكي از تصانيف انقلابي وي كردند. اين فرج بر اثر انقلاب ١٩١٧ شوروي بود و امير جاهد پس از چند روز به عزم الحاق به مهاجرين از قزوين خارج شد.
ترانه پيمان عشق در مايه اصفهان از آخرين كارهاي امير جاهد است كه توسط خاطره پروانه و با تنظيم حسين دهلوي در اكستر بزرگ شماره يك در حدود سال ١٣٤٥-٤٦ اجرا گرديده است. (چهره هاي موسيقي ايران، شاپور بهروزي). و; (خاطراتي از موسيقي دانان; ص ٦٠-٦١)٤


تا من آن نرگس مست تو دیدم
دین و دل دادم و مهرت خریدم
ترسم آخر که وفایت نبینم
بس جفا دیدم و محنت کشیدم
آه ز بیداد تو ای دلبر طناز
آه ز بیداد تو ای دلبر طناز
دهان غنچه کن باز
ناسزایی بگو تا بگویم که من چون شنیدم
ناسزایی بگو تا بگویم که من چون شنیدم
جام زهر از کف تو نوشداروست
ناسزا از لب تو طیبات است
گر بمیرم تو به مرگم بگریی
نوشم آن قطره که آب حیات است
آه که عشق تو به جان شرر افکند
آه که عشق تو به جان شرر افکند
می دهدم پند
دل از این عشق همی جان از آتش که با جان خریدم
دل از این عشق همی جان از آتش که با جان خریدم

مژده آزادی; شكيلا

سراينده: سايه
خواننده: شكيلا
تنظيم: عليرضا توانگر
دستگاه: در مقام دشتي، فرود به بيات ترك (در قسمت دف نوازي) و سپس فراز و اتمام در همان مقام دشتي.

مژده آزادی

باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنت
قاصدی کو که سلامی برساند ز منت ؟
وقت آن است که با نغمه ی مرغ سحر
پر و بالی بگشایی , به هوای وطنت

خون دل خوردن و دلتنگ نشستن تا چند؟
دیگر ای غنچه برون آر سر از پیرهنت

بر لبت مژده ی آزادی ما می گذرد
جان صد مرغ گرفتار به فدای دهنت

دوستان بر سر پیمان درست اند ، بیا
که نگون باد سر دشمن پیمان شکنت
که نگون باد ,که نگون باد ,سر دشمن پیمان شکنت


باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنت
قاصدی کو که سلامی برساند ز منت ؟
وقت آن است که با نغمه ی مرغ سحر
پر و بالی بگشایی ,پر و بالی بگشایی , به هوای وطنت
پر و بالی بگشایی به هوای وطن
--------------------------
------
“شکیلا”در ۱۳اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۱ در تهران به دنیا آمد.وی کوچکترین فرزند خانواده و از همان دوران کودکی شیفته موسیقی و آثار نبوغ و استعداد در او هویدا بود. در نه سالگی قطعه ای برای تلوزیون اجرا کرد و آنچنان مورد توجه قرار گرفت که در پی آن برای خوانندگی دعوتش کردند اما از آنجایی که کم سن وسال بود و خانواده اش نیز راضی نبودند قبول نکرد و به موسیقی در حد شرکت در برنامه های مدرسه و مسابقات استعدادهای درخشان و گاهی نیز هنرمندی در محافل خانوادگی قناعت کرد او همچنین تحصیلاتش را نیز با موفقیت پی گرفت.
شکیلا در پانزده سالگی به فراگیری موسیقی ملی و ردیف های آوازی نزد مرحوم استاد محمود کریمی پرداخت آن سالها (۱۳۵۶و۱۳۵۷) اوج مبارزات انقلابی بود و شرایط خاصی در ایران حاکم بود که سبب شد هنرستان موسیقی تعطیل شود و شکیلا در پیگیری موسیقی محدود شد اما وی در راه خود استوار بود تا اینکه در ۱۸ سالگی برای ادامه آموختن موسیقی کلاسیک به آمریکا رفت و تصمیم گرفت به آرزوی دیرین خویش جامه عمل بپوشاند. شکیلا در سال ۱۳۶۸اولین آلبوم خود را با همکاری بابک افشار به بازار روانه کرد و با عرضه این آلبوم به طور حرفه ای وارد دنیای موسیقی به خصوص خوانندگی شد.
غنای لحن او که هدیه ای خداوندگاريست، در پیوند با ادبیات غنی فارسی تلفیقی کم نظیر پدید می آورد که شخصیت فروتن شکیلا نیز مکمل آن گشته و در آثارش نمایان میگردد. بی گفتگوست که چنین آثاری رتبه والائی از هنر و احساس را در شنونده بجا می گذارد.
علاقه شکیلا به عرفان و ادب عرفانی این مرز و بوم، زبان گشوده ای را برای خواندن اشعار حضرت مولانا بر وی باز کرد که به آثارش در این زمینه، احساسی ملکوتی عطا می کند. شکیلا تا امروز در حدود پانزده مجموعه موسیقی به هنر دوستان ایرانی تقدیم کرده و دوستارانش همچنان و هر لحظه منتظر کارهای جدید او هستند.
تجلّی صدای شکیلا در مقام آوای بر گزیدگان شرق در مجموعه ” اپراتیکا- شاین” افتخاری بزرگ برای او و هم میهمانش است. صدای او از میان دهها صدای آشنا و گمنام شرقی انتخاب شد.
ادای دین شکیلا به بزرگان موسیقی این مرز و بوم باز سازی و باز خوانی آثار ارزشمندشان است ، چه ، نقش خود را در نقل سینه به سینه احساس و آثار، از نسل و نسل های پیش به آیندگان، به نیکی درک می کند تا که امید به جاودانگی هنر را تحقق بخشد.
شکیلا رسالتش را در گرمای کانون خانواده و در پرورش فرزندانش ، شهرا د و بهراد، با آرزوی باز گشت به وطن و تقدیم اجرای زنده برنامه اش به سر زمینش می بیند ودر شوق آن روزگار می گذراند.یکی از افتخارات زندگی هنری شکیلا دریافت جایزه آکادمیک موسیقی در اکتبر سال ۲۰۰۵ میلادی به پاس آثار ارزشمند او درموسیقی ایرانی است. علاوه بر زندگی هنری افتخار امیز او زندگی شخصی شکیلا نیز تحسین برانگیز است دربین همه خوانندگان معروف دنیابه خصوص خوانندگان زن تعداد نسبتا کمی توانسته اند هم در زندگی هنری و هم شخصی آن گونه که باید و شاید موفق باشند به تحقیق و گاهی به اذعان این افراد در مقاطعی از زمان زندگی شخصی آنها قربانی زندگی هنری شان شده و از آن باز مانده اند یا به ابتذال کشیده شده است اما در مورد شکیلا حتی تا به حال چنین شایعه ای هم نبوده است او توانسته است با حفظ اصالت و نجابت ایرانی سالهاهنرمندی کند و به طور همزمان در همه عرصه های مختلف زندگی موفق باشد . در حال حاضر شکیلا به عنوان یکی از محبوبترین خوانندگان ایرانی می درخشد و طرفداران بسیاری دارد . وب سایت رسمی شکیلا او را ” vioce of an angel”نامیده است و براستی که صدای شکیلا صدای یک فرشته است!
ترانه خاطره انگیز دایه دایه وقت جنگه
‎‎
چشیامه نبنید افتو قشنگه
كره لر تا دم مرگ چی شیر میجنگه

دایه دایه وقت جنگه
قطاركش بالا سرم پرش ده شنگه

زین و برگم بونید رو مادیونم
خبر مه بوریتو سی هالوونم

دایه دایه وقت جنگه
قطاركش بالا سرم پرش ده شنگه

ز قلا كرده و در شمشیر وه دستش
چی طلا برق میزنه لغم اسبش

دایه دایه وقت جنگه
قطاركش بالا سرم پرش ده شنگه

نازیه ته سی بكو جومه برته
دور كردن تو قورسو شیر نرته

دایه دایه وقت جنگه
قطاركش بالا سرم پرش ده شنگه

برارونم خیلین هزار هزارن
سی تقاص خین مه سر بر میارن

دایه دایه وقت جنگه
قطاركش بالا سرم پرش ده شنگه

كره لر تا دم مرگ چی شیر میجنگه