داستان خیلی ساده است… جمهوری اسلامی درس خود را گرفته، تجربه دار شده… از نوع خودش فهمیده که کشته دادن تظاهرات مخالفان برایش گران تمام می شود… فهمیده که خروار خروار مستند و مشوش گویی هایش برای ندا آقاسلطان کارگر نبوده… فکر می کند شاید چون دیر گفته، گوش کسی به حرفهایش بدهکار نبوده… اینبار زودتر جنبیده و هنوز کفن کشته شده ها خشک نشده، مقصرها را پیدا کرده… دستگاه رادیو تلویزیونش را به کار گرفته و بسیجی خطاب کردن دانشجوی کشته شده را از نخستین واکنش هایش کرده به تظاهرات مخالفان… چادری و ریشو به خیابان آورده که هوار هوار کشتن دانشجوی بسیجی طرفدار نظام را… اما بد شانسی آورده… دانشجویی کرد، اهل تسنن، دانشجوی دانشگاه هنر تهران (با تمام ویژگی هایی که از عمده دانشجویانش سراغ داریم) به تیر غیبی کشته شده و نظام باید از او بسیجی طرفدار حکومت بسازد… داستان دور و برش زیاد است. تصویرش با آیت الله منتظری… همکلاسی سابقش به من گفت که او در تمامی تظاهرات سبز ها شرکت می کرده… نزدیک بوده در تظاهرات عاشورای سال گذشته دستگیر هم بشود… حتی حزب اللهی های خوابگاه دانشگاه که صانع در آن ساکن بوده هم صدایشان در آمده که این ضد انقلاب بوده و به ما نچسبانیدش… از حرفهای برادرش با صدای آمریکا بگذریم که تق ماجرای کارت بسیجش را هم در آورده. بدشانسی حکومت به کنار، عجله اش در پاسخ به توجیه مخالفان در بسیجی نبودن صانع هم داستانی است… حکومت خوش نام و قیافه تر از حسین شریعتمداری پیدا نکرده بود تا بیاید و عکس صانع ژاله و منتظری را توجیه کند؟ توجیه بهتری از جاسوس کردن مرده نداشتند؟ چرا به جای جاسوس کردن صانع مثلا نگفتند عکس با فوتوشاپ درست شده؟ آقای شریعتمداری که به لطف تصویر بزرگ روی جلد کیهانش، خوب با فوتوشاپ و تکنیک دستکاری عکس ها آشناست… دلیل یک چیز می تواند باشد: خودشان خوب فهمیده اند که بسیجی کردن این یکی کار آسانی نیست… حتی اگر باشد هم قبولش برای مردم سخت است… باید به گونه ای مردم را از او متنفر و منزجر کرد… چه کسی منفورتر از حاج حسین که بگوید فلانی جاسوسیش را می کرده؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر