ادامه تحصيل، فرار از بيكاري، عدم اميدواري به اصلاح مشكلات داخل كشور، نا اميدي از بهبود وضعيت اقتصادي و رسيدن به آزادي تنها بخشي از دلايل هموطنان ما براي ساعت ها انتظار كشيدن به قصد ورود به داخل سفارت هاي انگليس، آلمان و فرانسه در تهران است.
مردمي كه با دردست داشتن پاسپورت و ديگر مدارك خود به اميد صدور ويزا از طرف دولت هاي اروپايي نه تنها ساعت ها پشت درب سفارتخانه ها انتظار مي كشند بلكه شب ها ي زيادي را در كنار ديوارهاي آن به صبح مي رسانند تا شايد با شروع ساعت كار سفارتخانه پرونده خود را زودتر براي صدور ويزا ارائه دهند.
"حامد" فارغ التحصيل مكانيك از دانشگاه صنعتي شريف است كه پايين تر از چهارراه اسلامبول پشت درب سفارت آلمان انتظار مي كشد تا نوبت ورودش به داخل سفارت فرا برسد و مدارك خود را به بخش ويزا تحويل دهد. به گفته خودش اضطرابي كه درحال حاضر دارد از امتحان كنكور بيشتر است.
حامد مي گويد: وقتي در كنكور و آنهم دردانشگاه شريف قبول شدم فكر مي كردم تمام مشكلات من بعد از فارغ التحصيلي تمام مي شود و حتي براي پيدا كردن كار نيز مشكلي ندارم. با اين اميد ساعتها مطالعه مي كردم و در طول اين چهارسال چندين مقاله علمي و فني را ارائه دادم تا سطح معلومات خود را در بالاترين رده نگه دارم و بتوانم در شغل آينده ام استفاده كنم. اما دريغ! 2سال است از پايان تحصيلاتم مي گذرد، خدمت سربازي را هم تمام كردم اما تنها چيزي كه پيدا نكردم كار است. آنهايي را هم كه مراجعه كردم و جواب مثبت دادم حتي نيمي از پايه حقوق مصوب دولت را هم نمي پردازند.يعني حدود 170هزار تومان! از او پرسيدم آيا ازدواج كرده است؟ با خنده جواب داد: "ازدواج؟ من خرج خود را نمي توانم تامين كنم چه برسدبه دختر بيچاره كه قبول مي كند با من زندگي كند."
حامد تمام تلاش خود را كرده و موفق به اخذ پذيرش از يكي از دانشگاه هاي آلمان شده و مراحل رفتن از كشور را دنبال مي كند.
ساعت 8 صبح همان روز يك زوج جوان را ديدم. از زماني كه سفارت به آنها داده بود نيم ساعتي گذشته و دير رسيده بودند. با التماس از افسر مستقردر جلوي درب خواهش مي كردند كه اجازه دهد تا آنها وارد شوند و علت دير رسيدن خود را با نگراني بارها توضيح مي دادند كه خوشبختانه تلاش آنها موفق بود و به داخل رفتند.
سفارت بريتانيا در شمال سفارت آلمان در خيابان جمهوري واقع شده است. آنجا هم وضع به همين ترتيب است. صفي كه براي ورود به داخل تشكيل شده به مراتب طولاني تر از صفي بود كه در مقابل سفارت آلمان ايجاد شده بود. گويا شعار مسئولين كشور مبني بر كم كردن ارتباط با انگليس در تصميم مردم براي سفر به اين كشور چندان موثر نبوده و ايرانيان حقيقتي غيراز آنچه كه درشعار رسانه هاي حكومتي تكرارمي شود مي دانند.
"سعيد" يكي از افرادي بود كه در انتهاي صف انتظار نوبتش را مي كشيد. او با پرداخت مبلغ 12 ميليون تومان توانسته بود بعد از 3سال ويزاي انگلستان را دريافت كند. اضطراب در چهره اش كمتر بود و خونسرد رفت و آمدها را نظاره گر بود و روزنامه دنياي اقتصاد را مطالعه مي كرد و سرتكان مي داد. سعيد مي گفت: نزديك به 4 كشور اروپايي را گشتم، تركيه، مالزي، تايلند و چين رفتم كشور به ....ايران نديدم.
به صف طولاني اشاره كرد و گفت:"ملت بيچاره ببينيد چطور اسير شده اند!" سعيد 10 سال در بازار تهران توليدي كيف و كفش داشت و مدعي بود با روي كار آمدن احمدي نژاد و ورود كالا از چين در شرف ورشكستگي بوده و ترجيح داده تا كار توليد كيف و كفش را رها كند و براي زندگي كشوري به غيراز ايران را انتخاب نمايد.
ما آمده ایم تا همنوا با میلیونها ایرانی در صحنه مبارزه با دجالان دین فروش حاکم بر میهن مان با شیوه و راهی که شیفتگان عزت و شرف و مبارزین راه آزادی راهگشا و پیشگام آن بوده ، دست در دست هم نهیم به مهر و طرحی نو در اندازیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر